شاه عباس صفوی به این نقاش لقب «عباسی» داد | موزهای به نام جد بزرگ مرتضی ممیز در خیابان شریعتی
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۰۲۸۷۹۳
همشهری آنلاین- راحله عبدالحسینی: سوال اینجاست که چرا میان این همه نقاش صاحب نام ایرانی در دوره صفوی، موزهای به نام رضا عباسی گذاشته میشود؟ برای پاسخ این پرسش و آشنایی با زندگی رضا عباسی پای صحبت «داریوش شهبازی» تاریخ پژوه مینشینیم.
روزگار شکوفایی هنررضا عباسی را نقطه عطف هنر نقاشی ایران مینامند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
میگوید: «باید قدری از شرایط روزگار این هنرمند نامدار بیشتر بدانیم. کاشان، جزو شهرهایی هست که در گذشته به داشتن هنر خطاطی، نقاشی و هنرهای دستی مثل ریسندگی بافندگی شناخته میشد. کاشان، در دوران صفوی از شهرهای هنرپرور بود. هر چند با شکلگیری انقلاب صنعتی در اروپا همزمان با اواخر دوران محمدشاه قاجار، با آمدن کالای صنعتی بهخصوص پارچههای انگلیسی به ایران و کشورهای اطراف، رفتهرفته کالاهای ایرانی بهخصوص تولیدات دستی شهرهایی مثل کرمان و کاشان از رونق افتاد و بهخاطر قیمتهای ارزان کالاهای صنعتی هر چند نامرغوب، بازار به دست کالاهای صنعتی افتاد.
دوران صفوی یکی از دورانهای استثنایی تاریخ ایران بود. یعنی بعد از شکست ساسانیان به دست اعراب، گسست بزرگی در تاریخ ایران به وجود آمد و دیگر حکومت مستقلی بر ایران حکمفرما نبود. بعد از یکی دو قرن، حکومتهایی از جمله طاهریان، سامانیان و آلبویه روی کار آمدند. ولی هیچکدام نتوانستند یک پهنه وسیعی داشته باشد. تا اینکه به قرن دهم یعنی دوران صفوی میرسیم.
روزگاری که یک حکومت متمرکز قدرتمند دیوانسالار به وسعت جغرافیایی ساسانی در ایران حاکم شد. در این دوران حکومت ایران چند رقیب داشت، مثل حکومت هندوستان و حکومت عثمانی. همین رقابتها باعث میشد که ایران در زمینه اقتصاد و هنر از جمله نقاشی و خطاطی روزبهروز قدرمندتر شود.
این نکته را هم در نظر داشته باشیم که اندیشه تصرف اروپا از سوی حکومت عثمانی باعث ارتباط اروپاییها با ایران شدهبود تا از این طریق ایران را برای جنگ با عثمانی تشویق کنند و از شدت حملات عثمانی با اروپا کاسته شود. بنابراین ارتباط ایران با اروپا هم در این دوران بسیار زیاد شد و پای سیاحان و هنرمندان بسیاری را به ایران باز کرد.
رضا عباسی در چنین فضای هنری رشد کرد و تحت تاثیر قرار گرفت. قبل از او هم نقاشان بسیاری در ایران بودند. از جمله پدرش«مولانا علیاصغر کاشی»، کمالالدین بهزاد، میر زینالعابدین. از این رو میبینم که رضا عباسی، محصول دوران اوج هنر در ایران است.»
شهبازی میگوید: «در اواخر عمر به قدری مهارتش در نقاشی مورد توجه شاه عباس صفوی قرار گرفت که شاهعباس به او لقب «عباسی» را داد.»
شاه عباس هنردوست بود و همه هنرها در روزگار او ارج و قرب خاصی داشت. گفته میشود او به رضا عباسی نقاش، علیرضا عباسی خطاط و میرعماد ارادت خاصی داشت. گفته میشود او خودش چراغ نگه میداشت تا این هنرمندان بتوانند نگارگری کنند و خط بنویسند.
رضا عباسی در نقاشی ابتکاراتی از جمله تغییر سبکهای قدیم نقاشی ایجاد کرد. تک پیکرهنگاری خودش و نقاشی دیواری از جمله ابتکارات او بود. دانش نقاشان پیش از او را با هوشمندی و ذکاوت ارتقا داد.
فضاسازی نقاشی ایرانی را از تقسیم بندیهای هندسی به سطحی برای نمایش اثر دیداری خط و حرکت فرمها تبدیل کرد. او در آثارش فضایی آرام و انتزاعی برای تخیل به وجود آورد و از این راه آنها را به نگارههای تاریخی پیش از اسلام و باورهای فلسفی پس از آن پیوند زد.
رضا عباسی ابتکارات ظریفی در نقاشی باب کرد. فضای ادبی، شعرها و اندیشههای عرفانی ادبیات ایران نیز الهامبخش او شد. پردههای نقاشی بسیار خلق کرد که در آنها به جای انبوه درباریان، فقط صورت یک یا دو نفر نقاشی میشد.
مهارت رضا عباسی در نقاشی سیاه قلم و تصویر طبیعت و حالات روحی و اخلاقی مردم عادی بینظیر بود. طراحی کاشیهای سقف و زیر گنبد عظیم مسجد شاه اصفهان نیز کار رضا عباسی است.
این بار که به موزه رضا عباسی سر زدید، از زندگینامه این نقاش پرآوازه صفوی هم با خبرید. شهبازی نکته دیگری را عنوان میکند و میگوید: «زندهیاد مرتضی ممیز، پدر هنر گرافیک ایران، رضا عباسی را جد بزرگ خانواده خودشان معرفی کردند.» موزه در اواخر دوره پهلوی ساخته شد و در سال 1356 افتتاح شد. بعد از چند بار تعطیلی و بازگشایی از بهمن 1378 کارش را به شکل مداوم ادامه داده است. تالار خوشنویسی، تالار نگارگری، تالار هنرهای اسلامی و تالار هنرهای پیش از اسلام در این موزه 3طبقه دیدنی است.
کد خبر 676846 برچسبها همشهری محله موزه منطقه ۷ نقاشی - نقاشانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: همشهری محله موزه منطقه ۷ نقاشی نقاشان رضا عباسی شاه عباس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۰۲۸۷۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران نوشت: حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغهای مهمتر از حجاب ندارد، در خطبههای این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
این که اساساً استناد به منیژه در شاهنامه، چقدر با هدف ترویج حجاب و عفاف سازگار است را به شاهنامه شناسان وامی گذاریم (پی نوشت را ببینید) * ولی عجالتاً از آقای علم الهدی که در خطبههای نماز جمعه، اشارهای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است تشکر میکنیم و در عین حال از ایشان پرسیم: ماجرای بهار ۱۳۹۰ میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان میآوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشیهای دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت ۲۲۰۰ متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامهای که امروز شما بدان استناد میکنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامهای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشیهای شاهنامه میشدید و لااقل به دوستان تان میگفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشینتر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عدهای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست میگویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوشهایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان - فارغ از موضوع شاهنامه - همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری میکنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا میکنید دست به دامن ایران باستان میشوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشیهای شاهنامه هم تحمل نمیشود ولی صحبت از حجاب که میشود یادتان میافتد در همان شاهنامهای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیدههای ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سالها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوانها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزیهایی هستند که نتیجه اش را در خیابانها میبینند و بعد، از پلیسها میخواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر بانوان ایرانی در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوششهایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزنها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدانها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!
پی نوشت:
* منیژه اساساً ایرانی نبود بلکه دختر افراسیاب یعنی دختر دشمن ایران بود و برای رسیدن به بیژن او را بی هوش کرد و، چون بیژن به هوش آمد، خود را در آغوش منیژه دید و باقی قضایا! عجیب است که از بین همه زنان تاریخ و افسانه ها، علم الهدی برای ترویج حجاب و عفاف به منیژه استناد کرده و او را فرهیخته هم نامیده است!